پارت بیست و هشتم

زمان ارسال : ۳۱۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

سمیرا سر به زیر انداخت. همه انگشت به دهان و حیرانِ این داستانی بودند که شنیده بودند. کیانی که‌ دست کمی از بقیه نداشت، پرسید:
-گیلدا خانومی که اون زمان هفده سال داشت، مدعی بود اون پسر بیست و پنج شش ساله باباشه؟
تأییدوار سر تکان داد:
-هیچ‌وقت نفهمیدم منظورش از این حرف چی بود؟ بعد از اون حرف دیگه لام تا کام در این مورد صحبت نکرد. حتی رابطه‌ش با من رو هم محدود کرد. بعدش هرچی قسمش دا

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.