گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت هجده :
گوشی گیلدا را در دست تکان داد و پرسید:
-پس چرا بابای این دختر مدعیه تو دامادشی؟
سمت کیانی دست دراز کرد:
-یه لحظه موبایل رو میدین.
موبایل را به دست او برگرداند، امیرعلی نیز روی همان عکس صفحه را چرخاند و مجدد گوشی را سمتِ کیانی گرفت:
-پدرزن منه اینه.
عکس مردی روی صفحهی موبایل بود. همان مردی که امروز باربد در بیمارستان با او ملاقات کرده بود.
ماجرا پیچیدهتر شد. یع
مطالعهی این پارت حدودا ۳ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۳۷۳ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.