پارت هجده

زمان ارسال : ۳۲۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

گوشی گیلدا را در دست تکان داد و پرسید:
-پس چرا بابای این دختر مدعیه تو دامادشی؟
سمت کیانی دست دراز کرد:
-یه لحظه موبایل رو می‌دین.
موبایل را به دست او برگرداند، امیرعلی نیز روی همان عکس صفحه را چرخاند و مجدد گوشی را سمتِ کیانی گرفت:
-پدرزن منه اینه.
عکس مردی روی صفحه‌ی موبایل بود. همان مردی که امروز باربد در بیمارستان با او ملاقات کرده بود.
ماجرا پیچیده‌تر شد. یع

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.