پارت سی و پنجم

زمان ارسال : ۲۵۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه





بلند شد و توی آشپزخانه رفت. دو تا چای ریخت و بیرون آمد. سینی را وسط گذاشت و مستقیم جلوی امیرطاها نشست:
-من که تنها نمی‌رم. قهر نکن دیگه!
سرش را از کنار بدن شیدانه رد کرد تا تلویزیون را ببیند:
-من نمی‌برمت جایی که بزنه دک و دهنتو تا پایین گونه‌ات سیاه و کبود کنه.
متوجه‌ی منظور امیرطاها شد. برای سلامتی‌اش و عوارض بعد از جراحی نگران بود:
-اونا بعد یه مدت می

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.