پارت بیست و هفتم

زمان ارسال : ۲۷۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 7 دقیقه




-قراره بیمه و حقوق منو قطع نکنه شیدا. من در مورد همه چی باهاش حرف زدم.
شیدانه خودش را عقب کشید. اما همچنان کفری بود. هر چه گفت، نگار دلیل آورد برایش:
-نمی‌دونم دیگه والا. بگو تصمیم خودمو گرفتم‌. هر نقطه ضعفی هم داشته باشه، نمی‌خوام ببینم‌.
-آره! باید کور و کر بشم. چون زندگی واسه امثال من هیچوقت روی خوش نداره.
-سر همین با ناصر دعوات شد؟
-آره! اومد شرکت آبروی بهز

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • نسترن

    00

    عالی💖

    ۹ ماه پیش
  • الهه محمدی | نویسنده رمان

    خوشحالم که رمان رو دوست دارید عزیزم

    ۹ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.