پارت بیست و پنجم

زمان ارسال : ۲۲۷ روز پیش





-حالا امروزو نمی‌خواد فکر تناسب اندام من باشی. تو پذیرایی‌تو کن.
با قرار دادن خورشت‌ها روی گاز، سری به قابلمه‌ی برنج زد. خاله‌اش برنج تازه گذاشته بود. درش را که برداشت، آبش تمام شده بود. دورش را جمع کرد و درش را گذاشت. به هال که برگشت، گوشی نگار دستش بود و داشت پیام می‌داد. کنارش که نشست، گوشی را توی کیفش برگرداند. از مادر و خواهرهایش پرسید و حرف کش آمد‌‌. تا وقتی‌

92
23,115 تعداد بازدید
109 تعداد نظر
122 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید