پارت شانزده

زمان ارسال : ۲۴۹ روز پیش

فصل ۲


صدای شالاپ شالاپ دست‌ و پای بچه‌ها توی آب، همان‌قدر برایش عادی شده بود که بوی کُلر. روی صندلی ساحلی، لب استخر نشسته بود و در حال حرف زدن با سامیار می‌پاییدشان. یکدفعه توی سوتش دمید و بلند گفت:
-نرو سمت ۴متری آقا، برگرد عقب.
شناگرِ آماتور به حرکتِ رو به جلویش ادامه داد و باعث شد امیرطاها از روی صندلی‌اش بلند شود. به طور ممتد توی سوتش دمید و با صدایی رسا گفت:
-

92
23,180 تعداد بازدید
109 تعداد نظر
122 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید