پارت سیزده

زمان ارسال : ۳۵۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه




معصومه نیز با پس‌اندازش چرخی تهیه کرد و سرگرم خیاطی شد. حاصل دسترنج‌شان را پای کودکان‌شان ریختند تا قد کشیدند. استخوان ترکاندند و به هم دل دادند‌. انگار آن دو خانواده دلشان نمی‌آمد هیچ‌وقت از هم دست بکشند. شهبد و زهرا زودتر خودشان را لو دادند و به همت مادرها سر زندگی‌شان رفتند. اما شیدانه و امیرطاها با وجود سال‌ها دلدادگی، دم به تله نمی‌دادند. شیدانه شیطان بود و دوست د

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.