پارت سی و چهارم :

به سختی لب‌هایم را انحنا دادم .دستی به صورتم کشیدم و زیر لب خوبمی زمزمه کردم.با هم به سمت آشپزخانه رفتیم.نتوانستم جلوی پرواز افکارم را بگیرم.تا رسیدن به آشپزخانه اصلا چیزی از حرف های فرشته نفهمیدم.
آریا پشت میز صبحانه نشسته بود و لیوان چای درون دستانش را حول محور دایره شکلی روی میز می‌چرخاند.فرشته آرام صدایش زد:
_آریااا…آریا
آریا لبی تر کرد .بدون اینکه نگاهش را از میز بگی

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۸۱ روز پیش تقدیم شما شده است.

رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.