پارت هشتم

زمان ارسال : ۲۶۶ روز پیش

-گمشو تا دهنتو جر ندادم.

شهبد، زهرا را چسبید و امیرطاها، شیدانه را. دعوای آن‌ها داشت از مشکل بین امیرطاها و شیدانه بالاتر می‌گرفت. رنگِ مادر هم هر لحظه سرخ‌تر. امیرطاها به شهبد نگاه کرد و با عصبانیت گفت:

-ببرش بالا اینو. اعصابم به قد کا ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید