پارت سوم

زمان ارسال : ۲۶۷ روز پیش

وارد خانه که شد، موتور را وسط حیاط انداخت و کلاه کاسکت را کنارش. از درِ آلومینیومی پاگرد داخل رفت، پله‌ها را گرفت و بالا دوید‌. چُرتش با شنیدن قدم‌هایی پرشتاب پاره شد. در را باز کرد و توی راه‌پله‌ها کله کشید:

-طاها! تویی؟

جوابی نشنید. ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید