بی رویا به قلم الهه محمدی
پارت سوم
زمان ارسال : ۳۲۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
وارد خانه که شد، موتور را وسط حیاط انداخت و کلاه کاسکت را کنارش. از درِ آلومینیومی پاگرد داخل رفت، پلهها را گرفت و بالا دوید. چُرتش با شنیدن قدمهایی پرشتاب پاره شد. در را باز کرد و توی راهپلهها کله کشید:
-طاها! تویی؟
جوابی نشنید. ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
مریم
00معلومه پر از هیجانه