ماه زخمی به قلم روژان کاردان
پارت چهارم
زمان ارسال : ۳۲۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه
هنوز نه من از ماشین پیاده شده بودم، نه اون رانندهی ماشین جلویی، ولی معلوم بود مقصر منم. آخه الآن وقت فکر کردن بود؟! با صدای بوق ماشینهای عقبی پیاده شدم و نگاهی انداختم بهشون. همزمان در ماشین جلویی باز شد و آقایی پیاده شد. با نگاه اول فقط چشماشو دیدم. چشمای آبیش که دقیقا شبیه رنگ چشمای هاسکی بود. کاملا خونسرد بود و انگار اتفاقی نیوفتاده.
به سمت من اومد. با لحن خیلی جدی، طوریکه ب
کیان
00خوبه