قاب عکس کهنه به قلم آرزو رضایی انارستانی
پارت سی و ششم
زمان ارسال : ۲۹۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 8 دقیقه
طوبا
دردی که کشیدم برایم قابل درک نبود. در خیالم هم نمیگنجید که بتوانم چنین دردی را تحمل کنم و زنده بمانم. دلم میخواست میان آن همه درد، بمیرم بلکه خلاص شوم. همه چیز در اطرافم مثل یک کابوس بود. یک کابوس خیلی خیلی ترسناک.
از تمام سینهام نعره میزدم. گاهی بیهوش میشوم و وقتی از شدت درد باز به هوش میآمدم، اطرافیانم را نمیشناختم. دردی که سه روز طول کشید ساعات آخر مرا تا پای مرگ
اسرا
00عزت هنوزنازخاتون دوست داره