سبوی شکسته به قلم زینب اسماعیلی
پارت بیست و چهارم
زمان ارسال : ۳۳۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه
_بیا اینم جوراب!
بعد از دادن جوراب تازه به این فکر افتادم که نکند پگاه بدش بیاید و کارم زیاد درست نبوده باشه ،اما وقتی پگاه با لبخند پت و پهن جوراب را گرفت ،احساس کردم ،از این دختر خیلی خوشم آمده است .وقتی که دو نفرمون جلوی میز خانم امانی گذشتیم ،پگاه به سمت من برگشت و دستش را برای دست دادن بالا اورد:
_سلام من پگاه هستم
با لبخند سری به نشانه ی تایید تکان دادم و دستش را رد نکردم :
مریم گلی
00نویسنده جان به نظرتون پارت خیلی کوتاه نبود ؟