فانتوم به قلم آستاتیرا عزتیان
پارت چهارده :
پتو رو تا روی شونههای ساره بالا کشیدم.
روی تخت دراز کشیدم. بیهدف توی گوشیم میگشتم که پیامی از طرف مهران اومد:
- سلام صبح بخیر، ساره خوبه؟
در جوابش فقط زدم:
- سلام، خوب نیست.
دیگه به پیامهای بعدیش توجهای نکردم ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما