فانتوم به قلم آستاتیرا عزتیان
پارت یازده
زمان ارسال : ۳۶۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
از صبح جز یه شات قهوه چیزی نخورده بودم، بیحرف از جام بلند شدم و جلوتر از اون به طرف بیمارستان رفتم.
با دیدن دوقلوها کمی اخمهام باز شد و به سمتشون پا تند کردم.
وحید با دیدنم لبخند مهربونی زد و پرسید:
- خوبی؟
هودی لش سبز ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
مینا
00عالیه