پارت شانزده

زمان ارسال : ۳۲۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

یه سال اول که باهم سه چهار باری رفتیم آزادشهر دیدن خونواده‌ها. اونم به خواست اون. از سال دوم دیگه واسه شهرستان رفتن هم سراغم نیومد. خودش رفت و اومد، منم از خدام بود کاری بهم نداشته باشه. از آخرین باری که دیدمش سه سال می‌گذره. این اواخر هم فهمیدم خانواده‌ش اصرار دارن به طلاق‌مون. باباش چند ماه پیش به‌خاطر چندتا عکسی که از من پخش شد، زنگ زد و هرچی دهنش اومد بارم کرد. گفت طلاق دخترش رو می‌گ

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.