اشک های یخی به قلم نسترن قلی زاده
پارت چهارم
زمان ارسال : ۳۲۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
پشت به آن دو کردم و خواستم از آنجا دور شوم که صدای پاهایش را پشت سرم شنیدم. گرمای دستش را روی شانه ام حس کردم. گفت:
_وایسا.
بیدرنگ چرخیدم و با نگاهی پر از خشم به او خیره شدم. با دندانهایی که از شدت عصبانیت بر هم فشرده بودند، گفتم:
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ملکه بی احساس
00خوبه