حکم کن به قلم مرجان فریدی
پارت نود و سوم :
آیلین ک گویا آرام تر شده بود دستم را پس زد ب همراه صدف و آرسان با تردید از او فاصله گرفتیم ک با بغض خیره ب امیر گفت:
-افتاده بودی زندان...آرام مرده بود...بابام گفت چاقو خوردی...گفت آیندت تباه میشه...
میدونستم اگه پرونده سازی شه دانشگاه و رویا ی شعبده بازشدنت از بین میده...
نمیدانم چرا آن لحظه آهنگی را ک اخیرا مدام گوش میدادم ب یاد اوردم...
این اواخر آهنگ های خارجی بیشتری گوش میدادم و
مطالعهی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۴۰۶ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
سعیده
۱۵ ساله 20آآآآآآخخخخخخی 😍😍😍 بالاخره گفت خیالم راحت شد😁
۴ سال پیش...
120میدونی چیه ارسان گند زد توی صحنه احساسی که بین ایلین امیر بود نزدیک بود بزنم زیره گریه بعد یهو ازسان اومد پقی زدم زیر خنده 😐😐😐😐😂😂😂
۴ سال پیشبلوطم
191یعنی شبیه فوتبالیستا که سه هفته رو هوا بودن تا گل بزننا قشنگ سه روز مچل همین یه قسمت بودیم😹😹😹
۴ سال پیشستاره
130فقط آخرش حرکت آرسان😂😂😂
۴ سال پیشhichkas
191ینی اگه تو این پارتم نمیگفت من خودم و حلق آویز میکردم:/ولی ناموسا امیر خیلی خوبه خیلی ماهه خیلی عشقه درست مثل راستین:)
۴ سال پیشAramesh
240فقط آرسان که گفت این صحنه ها دیگه مناسبت نیست 😂
۴ سال پیشسوگل
180خدارو شکر این دوتا به هم رسیدن ،عزیزم عشقم،وای احساساتی شدم
۴ سال پیشآرزو
110خیلی خیلیییییی عالی بود این پارت ممنون
۴ سال پیشفائزه
470نمیدونم چرا همش هس میکنم شخصیتای رمان واقعین دوست دارم ببینمشون باهاشون حرف بزنم باهاشون زندگی کنم اسکلم دیگه
۴ سال پیشهیچ
210منم😐 انقد دلم میخاد ببینمشون😢
۴ سال پیشهستی
161منم 🤐خیلی دوس داشتم واقعی باشن مخصوصا حامد و امیر😐😐😂این پارت خیلی قشنگ بود خیییلییی، 😍😍😄
۴ سال پیشمهرسا
150آخی این دوتا بالاخره به هم رسیدن😍 مرسی مرجان جون
۴ سال پیشغریبه
150آقا فقط یه چیز. هله دان دان دان هله یه دانه یه دانه هله دان دان دان هله یه دانه یه دانه آفییشششش جیگرم حال اومد دمت گرم مرجان جونممممم عالی بوددددد😍😙💖😚
۴ سال پیشصبا
150اووووففف تمام پارت هایه طرف این یه طرف گل کاشتی مرجان جووونم
۴ سال پیشnasrin
140هر چی بگم کمه بازم مثل همیشه عالی
۴ سال پیشادرینا
131واییی بلخره ایلین و امیر به هم رسیدن💃🏻❤ خیلی خوشحالم 😍 دلم میخواد پاشم برقصم💃🏻💃🏻🤩
۴ سال پیش
...
10فیلم هندی😐😂