پارت صد و چهل و دوم

زمان ارسال : ۷۸ روز پیش

بلاتکلیفی و روزهای مه‌آلود سنگینی می‌کرد. چشمش به شکلات‌خوری روی میز افتاد و درش را برداشت. چند کوکی ته ظرف مانده بود. یکی‌اش را برداشت و زیر دندان انداخت. کمی سفت شده بود اما قابل خوردن بود. مزه‌ی شیرین هوس چای را بیرون ریخت. اما حوصله نکرد! سرش را روی پشتی مبل گذاشت و زیر لب گفت:
-کاش یکی بیاد در بزنه یه چیزی بده بخورم. این دامون و آرشا کجان؟
اسم آن دوتا که از سرش رد شد، خم شد و گو

405
66,504 تعداد بازدید
476 تعداد نظر
188 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید