فانتوم به قلم آستاتیرا عزتیان
پارت سوم
زمان ارسال : ۳۶۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه
سری از روی تاسف تکون دادم و گوشیم رو به شارژ زدم و گفتم:
- پس تو نمیای؟
از جاش بلند شد و همراه هم از اتاق بیرون اومدیم.
- حالا شما برید منم راضیش میکنم میام.
سری تکون دادم و تند تند از پلهها پایین رفتم و دیدم پسرها روبه ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Nika
00داستانش تکراری نیست خوشم امد 👍