راز شبانه به قلم ساناز لرکی
پارت بیست و یکم :
به محض ورود یک آینه قدی بزرگ پیش چشم شبانه قرار گرفت به خودش و آراز نگاه کرد. احساس کرد واقعا سعی دارد او را بیش از یک دوست ببیند.
آراز شانههای پهنی داشت و چشمان خاکستری تیرک بسیار موقر به نظر میرسید همیشه لبخند میزد و رفتارش بسیار ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
سپیده
10بالاخره رسیدیم به جای هیجانی داستان