گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت چهارده
زمان ارسال : ۳۳۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
ناباور لب زد:
-ولی...
کیانی نگذاشت حرفی بزند. شگردش بود. بندِ دل متهم را پاره کند تا به حرف بیاید. الان هم میخواست جوری جلوه دهد که انگار مشتاق شنیدن اعترافات او نیست و قصدش فقط به زندان انداختن او و دادسرا فرستادنش است.
پس رو به امینی مجدد داد زد:
-منتظر چی هستی؟ ببرش بازداشتگاه. میخوام ببینم فردا که جلوی در دادسرا سبیل به سبیل خبرنگار وایستاده، چی میخواد در جواب اونا بگ