پارت بیست

زمان ارسال : ۲۶۹ روز پیش


ﻣﺜﻞ ﻫﻤﻴﺸـﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺗﺼـﻤﻴﻢﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺩﺵ ﮔﺮﻓﺖ. ﺟﻠﻮ ﺁﺏﻣﻴﻮﻩﻓﺮﻭﺷـﯽ

ﺗﻮﻗﻒ ﮐﺮﺩ، ﻳﮏ ﺁﺏﻣﻴﻮﻩ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﻧﺒﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻬﺘﺎﺏ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻣﺠﺒﻮﺭﺵ

ﮐﺮﺩ ﺗﻤﺎﻣﺶ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺭﺩ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺎﺷـﻴﻦ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﺷـﺪ، ﺑﻪ ﺳـﻤﺖ ﻳﮏ

ﭘﺎﺳـﺎﮊ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﻴﺴـﺖﺩﻗﻴﻘﻪ ﻣﻬﺘﺎﺏ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﺎﺷـﻴﻦ ﻣﻌﻄﻞ ﮔﺬﺍ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید