پارت صد و سی و پنجم

زمان ارسال : ۸۹ روز پیش

لباس‌ها را تند تند رد می‌کرد. چیزی را که می‌خواست موجود نبود. بلند گفت:
-بچه‌ها رگالِ شیش سایز ۴۴ نداره. مگه نگفتم موجودیا ناقص نباشه!
یکی از دخترها جلو آمد. ماسکش را روی صورت سفت کرد و گفت:
-امروز صبح فروش رفته. سرم گرم شد یادم رفت جاشو پر کنم.
-از صبح تا حالا وقت نداشتی؟ اینقد شلوغ بود؟
-حواسم پرت بود خانم. پدربزرگم دیشب بستری شده اعصابمون خرده.
-به خاطر کرونا؟

403
66,339 تعداد بازدید
476 تعداد نظر
188 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید