پارت صد و سی و یکم

زمان ارسال : ۱۹۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه

تا این جمله را شنید، با توپ پُر خروشید:
-زهرمارو الو.
-مارِ زده بود به پام. زهرش اتفاقا نشست تو تنم. تازه تب و تشنج دست از سرم برداشته.
لحن جدی الیسا گرفتش. گوشی را سفت چسبید و با هیجان پرسید:
-جان گرشا؟
-هان؟ چته؟ چرا فوری پریدی بهم؟
فهمید دستش انداخته. انگار خواباند زیر گوشش. کفرش بیشتر شد؛
-موندم چه بیلی زیرِ خاک وجودی تو خورده‌. چه کودی پات ریخته شده.
-من نه گ


پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • آمینا

    00

    دیوانه است این دختر😅

    ۶ ماه پیش
  • الهه محمدی | نویسنده رمان

    😅😅😅

    ۶ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.