پارت هشتاد و نهم :

-تعطیله ارباب! بیرون‌بر داریم فقط.
گرشا جلو رفت:
-سلام، صبح‌به‌خیر! واسه صبحونه هر چی دارید بدید می‌بریم.
-چیزی آماده نداریم. سفارش واسه ناهاره.
برگشت! دستش را پشت الیسا گذاشت و سمت در چرخیدند. معلوم بود صاحب رستوران مهمان‌نواز است:
-بفرمایید یه چایی و نیمرو هست بزارم.
الیسا فورا پشت میز نشست و اجازه‌ی مخالفت به گرشا نداد. مجبور شد همراهی‌اش کند. صندلی را عقب کشی

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۸۷ روز پیش تقدیم شما شده است.

پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • آمینا

    00

    این دوتا مثل آدم نمیتونن دل بدن قلوه بگیرن باید تیشه بیارن اره ببرن😅😅

    ۱۰ ماه پیش
  • الهه محمدی | نویسنده رمان

    انگار اینجوری مزه میده بهشون😅🌹

    ۹ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.