پارت هشتاد و سوم :

-اعتقاد تو آرمانیه سرگرد. احساسیه! قرار بود ما توی کار احساس و قضیه‌ی شخصی رو درگیر نکنیم. والا نمی‌شه حکومت کرد.
-من درستش می‌کنم قربان.
کوثری برگه را بالا کشید و سرش را سمت در پرت کرد:
-برو اسلحه‌اتو تحویل بده.
دلش ریخت! سرهنگ خونه‌ی آخر را پُر کرد با حرفش. اما گرشا آخرین دست و پایش را هم زد:
-قانون گاهی کُند عمل می‌کنه‌. الان موقعی نیست که ما بخوایم پله‌پله بریم بالا.

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۹۸ روز پیش تقدیم شما شده است.

پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • آمینا

    10

    چه بی رحمانه همه با گرشا تا میکنن بخدا حقش نیست این مرد🥲

    ۱۰ ماه پیش
  • الهه محمدی | نویسنده رمان

    بچه‌م خیلی مظلومه

    ۱۰ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.