پرونده ی ناتمام به قلم الهه محمدی
پارت هفتاد و هفتم
زمان ارسال : ۲۴۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 9 دقیقه
#فصلهفتم
از وقتی الیسا برگشت، لپتاپ را روی میز غذاخوری انتقال داده و صندلی چرمش را هم بیرون آورده بود. شبها هم روی کاناپه سر میکرد. با الیسا حرف میزد و با هم غذا میخوردند، بحث داشتند و گاه نگاهش از او سیر نبود، اما هنوز نمیتوانست ببخشدش! اتاق را در اختیار او گذاشت و خودش دربهدر سالن شد. مثل تمام ۵ سالی که دلش دربهدر بود.
ساعت از ۱۱ گذشت و همچنان درگیر پ
آمینا
00الیسا مکرت چاره ساز نبود نه؟؟