پرونده ی ناتمام به قلم الهه محمدی
پارت شصت و هشتم
زمان ارسال : ۲۶۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
-سلام مامان. احول شما!
ایران مثل توپ ترکید. معلوم بود خیلی پشت خط حرص خورده است:
-علیچ(علیک)سلام. چی عجبا. جواب دادی!
-قبلا صبورتر بودی مادرِ من. میدونستی جواب نمیدم یعنی جایی گیرم. والا بیادبی نمیکنم دورت بگردم.
-تو چه(که) اصلا بیحرمتی بلت(بلد) نیستی بالامجان(بچهجان). دردت به سرم.
کابین ایستاد. در را باز کرد و بیرون رفت:
-خدا نکنه. چه حال و خبر؟
-اینجا
آمینا
00چقدر سخته بین مادرشو عشقِ بی وفاش گیر کرده.🥲🥲