پارت شصت و ششم

زمان ارسال : ۲۱۰ روز پیش

فصل‌ششم



صدای پایش ماننده راه رفتن آب‌دزدک روی آب بود. گاهی پیش چشمش روتین و بی‌ریا جلوه می کرد و گاه مرموز! نمِ باران اوایل اسفندماه، سرش را مهمان کلاه شاپو کرده بود‌. سرش را پایین گرفته و داشت مخفیانه راهی را که دلوین می‌رفت رصد می‌کرد:
-مرد عنکبوتی‌و دور زدید و شدید شبیه کارآگاه گجت.
سرش بالا آمد و با تأنی نگاهش کرد. فهمید از حرفش خوشش نیامده است:
-منظور ب

403
66,304 تعداد بازدید
476 تعداد نظر
188 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • آمینا

    00

    فقط الیسا ببینه گرشا رفته تو رابطه حالا هرچند صوری قیافش دیدنیه😅کاش گرشا یه ذره الیسا رو حرص بده دلم خنک بشه

    ۷ ماه پیش
  • الهه محمدی | نویسنده رمان

    آخی😁

    ۷ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید