پرونده ی ناتمام به قلم الهه محمدی
پارت چهل و نهم :
فایلی که مشغول بررسیاش بود، آپلود نشده، صدای آلارم گوشیاش بلند شد. سرش سمت گوشی چرخید. چه کسی میتوانست باشد آنوقت صبح! گوشی را برداشت و شمارهی الیسا را بالای صفحهاش دید. هیجان رسیدن خبری در مورد دارو باعث شد پیویاش را چک کند. پیامی ندید. یک کلیپ بود. تعجب کرد! حتما حرفها و توضیحاتش را در آن فیلم گفته بود! فیلم که پلی شد و تصویر را دید، از شدت هجوم حسهای متفاوت، دچار سردرگمی
آمینا
00الیسا هم مرض داره گرشا رو حرص میده. دلش فحش میخواد از راه دور دلبری میکنه. چقدر تو بدی الیسا با دل گرشا راه بیا اذیتش نکن دختر دیر نکن😍همین حالا انگار دلش لرزیده واسه دلوین🥰🥰