پارت هجده :

قبل از انجام هرکاری دستان مهسا پشت گردنم قفل شد و بوسه‌ای ریز روی لبم نشاند. برای اولین بار لذتی از بوسه-اش عایدم نشد چرا که سراسر استرس بودم به خاطر آن دفترِ رها شده روی مبل. لبخندی نصفه‌نیمه تحویل چشمان خندان مهسا دادم و به بهانه‌ی آمدن پدر و مادرش ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.