پارت دوازده

زمان ارسال : ۳۳۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 2 دقیقه

باربد ریشخندی زد:
-من که بعید می‌دونم اصلاً زنی تو این خونه زندگی می‌کرده. بابای من با همه‌ی سرهنگ بودنش جرئت نداشت جوراب‌هاش رو جلوی کاناپه از پاش دربیاره. باید یک‌راست می‌رفت تو سرویس بهداشتی، جوراب‌هاش رو درمی‌آورد، پاهاش رو می‌شست بعد می‌اومد تو خونه. لباس‌هاشم بدو ورود سر جالباسی آویزون می‌کرد. وگرنه مامانم مغزش رو می‌خورد بس که غر می‌زد.
رضایی تک‌خنده‌ای زد:
-

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مونا

    00

    تجریشی

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.