قاب عکس کهنه به قلم آرزو رضایی انارستانی
پارت بیست و هفتم
زمان ارسال : ۳۰۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه
فصل دوم
لیلا
از وقتی فهمیده بودم طوبا آبستن است، فکر میکردم دیگر آرزویی در زندگی ندارم. عزت جان و روح من بود. از همانروزی که خواهرم چند روزی بعد از زایمان، مرد و پدر عزت هم بدون حرف و حدیثی گذاشت و رفت پی خوشگذرانی خودش، خود را مادر عزت دیدم.
من و زرین تاج، مادر عزت، شیر به شیر بودیم. آنقدر عاشقانه او را دوست داشتم که در تمام لحظات زایمان و یکی دو روز بعد آن که قابله و طبی
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
ایلما
00دلم سوخت واسه زرین🥺پس حق داره لیلا بخوادخوب عزت وبخوام حق مادری داره گردنش