پارت دوم

زمان ارسال : ۱۵۳ روز پیش

بازدمش را عمیق از بینی‌اش بیرون راند. بعد از سه ترم دانشگاه، بالاخره خودش را مجاب کرده بود که امروز با گیلدا مطیع صحبت کند. سه دوست صمیمی داشت، البته اکثر دخترهای دانشگاه رفیقش بودند ولی او فقط با سه نفر آن‌ها صمیمی بود. می‌خواست با آن سه نفر صحبت کن ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید