پارت دوازده

زمان ارسال : ۱۴۴۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

بقیه هر هر بهش می خندیدن. از حرص پام رو محکم روی زمین کوبیدم که برگشت و زبونی برام در آورد.

با دو خودم رو بهشون رسوندم و گفتم: آویز یه شوهر خیلی ایده آل میشه...

آویز با تعجب نگام کرد و یه رد خنده رو لباش پیدا شد که ادامه دادم: از بس دلق ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.