پرونده ی ناتمام به قلم الهه محمدی
پارت چهل و یکم :
-چی بجم (بگم) والاه.
-حالا ایرادی داره مگه؟
(-یوخودی بَیَم) نداره مگه؟
-مطمئنی ایراد از پسرت نیست؟
زن حرصی شد. کافی بود کسی به پسرهایش بگوید بالای چشمتان ابروست:
-هیچ نه. هیچ نه والاه. از نظر تو که این زنا اصلا عیب و علت ندارن. یاشار بچهام با دیدن زن تو ترس کرده یهو زندجی(زندگی) اونم بپاچه. میخواد زندجیشو( زندگیشو) سفت بچسبه عیب داره؟
وقتی دید مادرش سر خانهی اول
آمینا
10به چه مساله خوبی میپردازی تو رمان واقعا دارو خیلی مهمه.کاش هیچکی مریض نشه اگرم مریض شد فقط درد مریضی داشته باشه نه دردِ نبودِ دارو🥲🥲