پرونده ی ناتمام به قلم الهه محمدی
پارت چهل :
فصلسوم
وارد خیابان طالقانی که شد، شلوغیِ غیرمعمول، حرکت ماشین را کندتر کرد. مسافتِ پنج دقیقهای را، دقایقی طولانی طی کرد تا به تقاطع مورد نظرش رسید. اما مگر جای پارک پیدا میکرد! بوقِ اتومبیلهای پشت سر هم مزید بر علت شد. آرام کنار اتومبیلهای پارک شده پیش رفت تا هم جای پارک پیدا کند هم راه باز باشد. در همانحال سرش را پایین کشید و نگاهی سرِ خیابان انداخت. داروخانه درس
آمینا
10وای که چقدر این بشر فهمیده است. کاش یاشار هم یاد بگیره. چرا به یاشار زن داری یاد نمیده. الان میفهمم واقعا الیسا بی لیاقت بوده بیچاره گرشای عاشق🥲🥲