پرونده ی ناتمام به قلم الهه محمدی
پارت سی و نهم :
توپش روی میز یاشار خورد و همراه برگهها و مقدار زیادی وسایل پایین ریخت. سمت برگههای پخش شده رفت و تندتند روی هم چیدشان تا بالای میز بگذارد. دستهای کودکانهاش ورقها را سر و ته روی هم میچید. خودش را بالا کشید تا قدش به میز برسد. در حال گذاشتن برگهها روی میز، در اتاق به هم خورد. هول شد! ورقها از دستش لغزید و دوباره روی زمین ریخت. یاشار با دیدن اتاقِ بهم ریختهاش داد زد:
-اینا رو چ
آمینا
00سلام قراره شنبه ها هم پارت بدارین؟؟ خیلی خوبه مرسی