پارت بیست و دوم

زمان ارسال : ۳۱۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 7 دقیقه

نازخاتون

خودم می‌دانستم دارم دست و پای بیخود می‌زنم. می‌دیدم که جاپای طوبا توی زندگی‌ام محکم‌تر می‌شود.
آن روز عمه مریم گذاشت یک دل سیر گریه کنم. اجازه داد حسابی بغضم را خالی کنم. بعد یک لیوان شربت قند و گلاب به خوردم داد. شربتش بوی خانم بزرگ را می‌داد. وقتی سجاده‌اش را می‌گشود عطر گل‌محمدی توی سجاده‌اش در اتاق می‌پیچید. چقدر نورانی بود صورت خانم بزرگم.
همیشه فکر م

269
47,411 تعداد بازدید
293 تعداد نظر
59 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Aa

    00

    👏👌عالی بود مخصوصا قسمت تاریخیش🙏

    ۱۰ ماه پیش
  • آرزو رضایی انارستانی | نویسنده رمان

    نوش نگاهتون

    ۱۰ ماه پیش
  • نیلا

    ۲۱ ساله 10

    عالیه رمانت گلم قلمت پایدار🌹 امیدوارم بیشتر و زود تر پارت هاارسال بشه

    ۱۰ ماه پیش
  • آرزو رضایی انارستانی | نویسنده رمان

    ممنونم

    ۱۰ ماه پیش
  • اسرا

    01

    عالیه ونازخاتون اگه کمی بارفتارخوب دل طوبابدست میاورد جی میشدبلاخص حالا فهمیدطوباخوب

    ۱۰ ماه پیش
  • آرزو رضایی انارستانی | نویسنده رمان

    خیلی سخته.

    ۱۰ ماه پیش
  • ایلما

    10

    نازخاتونم گناهی نداره دلم ب حالش سوخت

    ۱۰ ماه پیش
  • آرزو رضایی انارستانی | نویسنده رمان

    بله همه بی‌گناهن

    ۱۰ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید