رویای مهتاب به قلم مبینا طاهری طیب
پارت پانزده :
ﻧﻔﺲ ﺩﻭ ﻗﻨـﺪ ﺭﺍ ﺩﺭﻭﻥ ﻟﻴﻮﺍﻥ ﭼـﺎﯼ ﻣﻬﺘـﺎﺏ ﺍﻧـﺪﺍﺧـﺖ ﻭ ﺑـﺎ ﺳـــﺮ
ﺍﺷـﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩ ﻫﻢ ﺑﺰﻧﺪ. ﻣﻬﺘﺎﺏ ﺑﺎ ﻗﺎﺷـﻖ ﭘﻼﺳـﺘﻴﮑﯽ ﭼﺎﯼ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺯﺩ
ﻭ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥﺣﺎﻝ ﮔﻔﺖ:
_ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯽﮔﯽ، ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮﻳﻢ ﺷﻤﺎﻝ.
_ ﺷﺎﻳﺪ ﮐﻪ ﻧﻪ، ﺣﺘﻤﺎ.
...در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ایلما
10لایک 👏