پارت چهارده

زمان ارسال : ۳۵۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه


سر تکان شدیدی خورد و درحالی که سعی می‌کرد از دست جاوید خلاص شود فریاد زد: ولم کن عوضی! چه از جونم می‌خواید؟

رستا با نگاه معناداری سر تا پای پسر را از نظر گذراند و درحالی که قدم به قدم به او نزدیک می‌شد لب زد: می‌فهمی، اصلا عجله نکن! < ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.