پارت پنجاه و سوم :

_ جوابش چی بود؟
_ کی؟ عمه صنم؟
شهاب نگاه از دریا گرفت و به نامی داد:
_ عمه کجای سوالم بود؟ اون کتاب بزار زمین، حواست بده من، بفهمی چی میگم. منظورم جواب سی تی بود دانشمند!؟
نامی نفسی پس داد و گفت:
_ دکتر عمل داشت، فرصت نشد عکس ببینه. منتظرشم. برای همینم دریا رو نگه داشتم.
_ خب چرا تو حیاط؟ میگفتی بیاد بالا همین جا بشینه تا دکتر عملش تموم شه!
نامی کتابش را زیر بغل زد و سمت

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۴۲۶ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.