قوانین سرد به قلم مریم السادات نیکنام
پارت چهل و نهم :
بععله! ورود ممنوع رفته، سپر به سپر پیکان دراومده و جلو و عقب ماشین باباشو یکی کرده.
خستهت نکنم سرگرد. این خبر مثل توپ تو فامیل صدا کرد. شوهر خالهم در به در افتاده بود دنبال سند که دخترش شب تو بازداشتگاه نمونه. منم که اونموقع تازه برای خودم یه گوشهرو دست و پا کرده بودم به اصرا مادرم مجبور شدم برم به این و اون رو بزنم بلکه چند لحظه بتونم ببینمش و خبر سلامتیشو به خانوادهش بدم.