پارت چهل و ششم :

آدم تنها مجبوره برای مواظبت از خودش خیلی چیزار‌و یا بگیره. از جمله اینکه چطوری می‌شه با سردرد شدید کنار اومد.
یاسین نیمی از استکانش را سر کشید و یک حبه قند گوشه‌ی لپش گذاشت. او ادامه داد:
_ تو خواب داشتین حرف می‌زدین. چندبارم اسم یاسمن‌و آوردین، فکر کنم دلتون براش خیلی تنگ شده، درسته؟
او اما ته استکانش را درآورد، آن را روی میز گذاشت و بلند شد.
کمی که به میز خودش نزدیک شد پ

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۷۸ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • اسرا

    01

    هیچ آدمی گول نمی خوره مگه اینکه خودش بخوادمن این نظریه باوردارم

    ۹ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.