پارت سی و دوم :

جفتمون بهتره خب؟!
_ یعنی اگه بپرسم واست بد می‌شه؟
_ یعنی سرت به کارت خودت باشه که واست خوب تموم شه.
مکث کرد. قدمی از او دور شد و گفت:
_ مادرتو دوست دارم. منو یاد ننه‌مریم خودم می‌ندازه. من بودم جای بغل کردن اون میز و صندلی می‌رفتم یه دل سیر بغلش می‌کردم که یه روز حسرت این روزا رو نخورم.
یاسین در جوابش گفت:
_ تهدیدتو نادیده می‌گیرم. بابت تذکرتم ممنون. اما هنوز نتونستم ق

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۹۶ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.