قاب عکس کهنه به قلم آرزو رضایی انارستانی
پارت بیست
زمان ارسال : ۳۱۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه
طوبا
خیلی زود سور و سات عروسیام تمام شد و زندگی روال عادی گرفت. اما برای من که با زندگی شهری آشنایی نداشتم هنوز هم همه چیز تازه و زیبا بود. به ندرت یاد خانوادهام میکردم یا دلتنگ میشدم.
نه خاله خانم که عزت الله خان آنقدر دوستش داشت مانع خوشبختیام میشد و نه ماه منیر که کلهاش مدام توی زندگیمان بود. اتفاقا آنها را دوست داشتم چون در مقابل کنایهها و تمسخر نازخاتون هوایم
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
سیتا
00حالا خوبه عزتی کتک شون نمیزنه اگه این کار رو هم می کرد نور بالا میزد