پارت هشتاد و یکم

زمان ارسال : ۲۳۶ روز پیش

توی رستوران و پشت میز نشسته بودم و به نوید نگاه می‌‌کردم که بابت سیلی‌‌ای که زده بود به شدت عذاب وجدان داشت. نگاهی به گونه‌‌ای که سیلی زده بود انداخت و با ناراحتی گفت:

ـ معذرت می‌‌خوام.

با ناراحتی و رنجش لب از هم باز کردم:

ـ من ق ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید