آقای سر دبیر به قلم مرضیه نعمتی
پارت هشتاد و یکم
زمان ارسال : ۲۳۶ روز پیش
توی رستوران و پشت میز نشسته بودم و به نوید نگاه میکردم که بابت سیلیای که زده بود به شدت عذاب وجدان داشت. نگاهی به گونهای که سیلی زده بود انداخت و با ناراحتی گفت:
ـ معذرت میخوام.
با ناراحتی و رنجش لب از هم باز کردم:
ـ من ق ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Zarnaz
۲۰ ساله 00عالیییی عالیییی من عاشقه نویدم خیلی مردهههه😍😍مرسی مرضیه جونم ❤️❤️